کد مطلب:314651 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:258

واقعه غدیر خم
پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) در سال دهم هجرت برای انجام فریضه و تعلیم مراسم حج به مكه عزیمت كرد. این بار انجام این فریضه با آخرین سال عمر پیامبر عزیز مصادف شد و از این جهت آن را «حجة الوداع» نامیدند. افرادی كه به شوق همسفری و یا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت بودند تا صد و بیست هزار تخمین زده شده اند.

مراسم حج به پایان رسید و پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) راه مدینه را، در حالی كه گروهی انبوه او را بدرقه می كردند و جز كسانی كه در مكه به او پیوسته بودند همگی در ركاب او بودند، در پیش گرفت. چون كاروان به پهنه بی آبی به نام «غدیر خم» رسید كه در سه میلی «جحفه» قرار دارد، پیك وحی فرود آمد و به پیامبر فرمان توقف داد. پیامبر نیز دستور داد كه همه از حركت باز ایستند و بازماندگان فرا رسند.

كاروان از توقف ناگهانی و به ظاهر بی موقع پیامبر در این منطقه بی آب، آن هم در نیمروزی گرم كه حرارت آفتاب بسیار سوزنده و زمین تفتیده بود، در شگفت ماندند. مردم با خود می گفتند: فرمان بزرگی از جانب خدا رسیده است و



[ صفحه 70]



در اهمیت فرمان همین بس كه به پیامبر مأموریت داده است كه در این وضع نامساعد همه را از حركت باز دارد و فرمان خدا را ابلاغ كند.

فرمان نزد خدا به رسول گرامی طی آیه زیر نازل شد:

«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله عصمك من الناس». (مائده: 67)

«ای پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده است به مردم برسان و اگر رسانی رسالت خدای را به جا نیاورده ای؛ و خداوند تو را از گزند مردم حفظ می كند».

دقت در مضمون آیه ما را به نكات زیر هدایت می كند:

اولا: فرمانی كه پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای ابلاغ آن مأمور شده بود آنچنان خطیر و عظیم بود كه هرگاه پیامبر (بر فرض محال) در رساندن آن ترسی به خود راه می داد و آن را ابلاغ نمی كرد رسالت الهی خود را انجام نداده بود، بلكه با انجام این مأموریت رسالت وی تكمیل می شد.

به عبارت دیگر، هرگز مقصود از «ما انزل الیك» مجموع آیات قرآن و دستورهای اسلامی نیست. زیرا ناگفته پیداست كه هرگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) مجموع دستورهای الهی را ابلاغ نكند رسالت خود را انجام نداده است و یك چنین امر بدیهی نیاز به نزول آیه ندارد. بلكه مقصود از آن ابلاغ امر مرخصی خاصی است كه ابلاغ آن مكمل رسالت شمرده می شود و تا ابلاغ نشود وظیفه خطیر رسالت رنگ كمال به خود نمی گیرد. بنابراین، باید مورد مأموریت یكی از اصول مهم اسلامی باشد كه با دیگر اصول و فروع اسلامی پیوستگی داشته پس از یگانگی خدا و رسالت پیامبر مهمترین مسئله شمرده شود.

ثانیا: از نظر محاسبات اجتماعی، پیامبر (صلی الله علیه و آله) احتمال می داد



[ صفحه 71]



كه در طریق انجام این مأموریت ممكن است از جانب مردم آسیبی به او برسد و خداوند برای تقویت او می فرماید: «و الله یعصمك من الناس»

اكنون باید دید از میان احتمالاتی كه مفسران اسلامی در تعیین موضوع مأموریت داده اند كدام به مضمون آیه نزدیك است. محدثان شیعه و همچنین سی تن از محدثان بزرگ اهل تسنن [1] برآنند كه آیه در غدیر خم نازل شده است و طی آن خدا به پیامبر (صل الله علیه و آله) مأموریت داده كه حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان «مولای مؤمنان» معرفی كند.

ولایت و جانشینی امام پس از پیامبر از موضوعات خطیر و پر اهمیتی بود كه جا داشت ابلاغ آن مكمل رسالت باشد و خودداری از بیان آن، مایه نقص در امر رسالت شمرده شود. همچنین جا داشت كه پیامبر گرامی، از نظر محاسبات اجتماعی و سیاسی، به خود خوف و رعبی راه دهد، زیرا وصایت و جانشینی شخصی مانند حضرت علی (علیه السلام) كه بیش از عمر او نگذشته بود بر گروهی كه از نظر سن و سال از او به مراتب بالاتر بود بسیار گران بود. [2] گذشته از این، خون بسیاری از بستگان همین افراد كه دور پیامبر (صلی الله علیه و آله) را گرفته بودند در صحنه های نبرد به دست حضرت علی (علیه السلام) ریخته شده



[ صفحه 72]



بود و حكومت چنین فردی بر مردمی كینه توز بسیار سخت خواهد بود.

به علاوه این زمینه های نامساعد، اراده حكیمانه خداوند بر این تعلق گرفت كه پایداری نهضت را با نصب حضرت علی (علیه السلام) تضمین كند و رسالت جهانی پیامبر خویش را با تعیین رهبر و راهنمای پس از او تكمیل سازد.

اكنون شرح واقعه غدیر را پی می گیریم:

آفتاب داغ نیمروز هجدهم ماه ذی الحجه بر سرزمین غدیر خم به شدت می تابید گروه انبوهی كه تاریخ تعداد آنها را از هفتاد هزار تا صد و بیست هزار ضبط كرده است در آن محل به فرمان پیامبر خدا فرود آمده بودند و در انتظار حادثه تاریخی آن روز به سر می بردند، در حالی كه از شدت گرما رداها را به دو نیم كرده، نیمی بر سر و نیم دیگر را زیر پا انداخته بودند.

در آن لحظات حساس طنین اذان ظهر سراسر بیابان را فرا گرفت و ندای تكبیر مؤذن بلند شد. مردم خود را برای ادای نماز ظهر آماده كردند و پیامبر نماز ظهر را با آن اجتماع پرشكوه، كه سرزمین غدیر نظیر آن را هرگز به خاطر نداشت، بجا آورد و سپس به میان جمعیت آمد و بر منبر بلندی كه از جهاز شتران ترتیب یافته بود قرار گرفت و با صدای بلند خطبه ای به شرح زیر ایراد كرد:

ستایش از آن خداست، از او یاری می خواهیم و به او ایمان داریم و بر او توكل می كنیم و از شر نفسهای خویش و بدی كردارهایمان به خدایی پناه می بریم كه جز او برای گمراهان هادی و راهنمایی نیست؛ خدایی كه هر كس را هدایت كرد برای او گمراه كننده ای نیست. گواهی می دهیم كه خدایی جز او نیست و محمد بنده خدا و فرستاده اوست.

هان ای مردم، نزدیك است كه من دعوت حق را لبیك گویم و از میان شما بروم و من مسئولم و شما نیز مسئول هستید. درباره من چه فكری می كنید؟



[ صفحه 73]



یاران پیامبر گفتند: گواهی می دهیم كه تو آیین خدا را تبلیغ كردی و نسبت به ما خیرخواهی و نصیحت كردی و در این راه بسیار كوشیدی خداوند به تو پاداش نیك بدهد.

پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) وقتی مجددا آرامش بر جمعیت حكمفرما شد، فرمود:

آیا شما گواهی نمی دهید كه جز خدا، خدایی نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست؟ بهشت و دوزخ و مرگ حق است و روز رستاخیز بدون شك فرا خواهد رسید و خداوند كسانی را كه در خاك پنهان شده اند زنده خواهد كرد؟

یاران پیامبر گفتند: آری، گواهی می دهیم.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) ادامه دادند:

من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار می گذارم؛ چگونه با آنها معامله خواهید كرد؟ ناشناسی پرسید: مقصود از این دو چیز گرانبها چیست؟

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

ثقل اكبر كتاب خداست كه یك طرف آن در دست خدا و طرف دیگرش در دست شماست. به كتاب او چنگ بزنید تا گمراه نشوید. و ثقل اصغر عترت و اهل بیت من است. خدایم به من خبر داد كه دو یادگار من تا روز رستاخیز از هم جدا نمی شوند.

هان ای مردم، بر كتاب خدا و عترت من پیشی نگیرید و از آن دو عقب نمانید تا نابود نشوید.



[ صفحه 74]



در این موقع پیامبر (صلی الله علیه و آله) دست علی (علیه السلام) را گرفت و بالا برد، تا جایی كه سفیدی زیر بغل او بر همه مردم نمایان شد و همه حضرت علی (علیه السلام) را در كنار پیامبر (صلی الله علیه و آله) دیدند و او را به خوبی شناختند و دریافتند كه مقصود از این اجتماع مسئله ای است كه مربوط به حضرت علی (علیه السلام) است و همگی با ولع خاصی آماده شدند كه به سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) گوش فرا دهند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:

هان ای مردم، سزاوارترین فرد بر مؤمنان از خود آنان كیست؟

یاران پیامبر پاسخ دادند: خداوند و پیامبر او بهتر می دانند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) ادامه داد:

خداوند مولای من و من مولای مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان اولی و سزاوارترم. «هر كس كه من مولا و رهبر او هستم، علی مولا و رهبر اوست.»

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) این جمله آخر را سه بار تكرار كرد [3] و سپس ادامه داد:

پروردگارا، دوست بدار كسی را كه علی را دوست بدارد و دشمن بدار كسی را كه علی را دشمن بدارد. خدایا، یاران علی را یاری كن و دشمنان او را خوار و ذلیل گردان. پروردگارا، علی را محو حق قرار ده.

سپس افزودند:

حاضران به غایبان خبر دهند و دیگران را از این امر مطلع كنند.



[ صفحه 75]



هنوز اجتماع باشكوه با حال خود باقی بود كه فرشته وحی فرود آمدد و به پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) بشارت داد كه خداوند امروز دین خود را تكمیل كرد و نعمت خویش را بر مؤمنان به تمامه ارزانی داشت. [4] .

در این لحظه، صدای تكبیر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بلند شد و فرمود:

خدا را سپاسگزارم كه دین خود را كامل كرد و نعمت خود را به پایان رسانید و از رسالت من و ولایت علی پس از من خشنود شد.

پیامبر از جایگاه خود فرود آمد و یاران او، دسته دسته، به حضرت علی (علیه السلام) تبریك می گفتند و او را مولای خود و مولای هر مرد و زن مؤمنی می خواندند. در این موقع حسان بن ثابت، شاعر رسول خدا، برخاست و این واقعه بزرگ تاریخی را در قالب شعری باشكوه ریخت و به آن رنگ جاودانی بخشید. از چكامه معروف او فقط به ترجمه دو بیت می پردازیم:

پیامبر به حضرت علی فرمود: برخیز كه من تو را به پیشوایی مردم و راهنمایی آنان، پس از خود برگزیدم. هر كس كه من مولای او هستم، علی نیز مولای او است. مردم! بر شما لازم است از پیروان راستین و دوستداران واقعی علی باشید. [5] .

آنچه نگارش یافت خلاصه این واقعه بزرگ تاریخی بود كه در مدارك دانشمندان اهل تسنن وارد شده است. در كتابهای شیعه این واقعه به طور گسترده تر بیان شده است. مرحوم طبرسی در كتاب احتجاج [6] خطبه مشروحی از پیامبر



[ صفحه 76]



(صلی الله علیه و آله) نقل می كند كه علاقه مندان می توانند به آن كتاب مراجعه كنند.


[1] مرحوم علامه اميني نام خصوصيات اين سي تن را در اثر نفيس خود «الغدير» (ج 1، ص 196 تا 209) به طور مبسوط بيان كرده است. كه در ميان آنان نام افرادي مانند طبري، ابونعيم اصفهاني، ابن عساكر، ابواسحاق حمويني، جلال الدين سيوطي به چشم مي خورد و از ميان صحابه پيامبر از ابن عباس و ابوسعيد خدري و براء بن عازب نام برده شده است.

[2] خصوصا بر اعرابي كه همواره مناصب مهم را شايسته پيران قبايل مي دانستند و براي جوانان، به بهانه اينكه بي تجربه اند، وقعي قائل نبودند. لذا هنگامي كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) عتاب بن اسيد را به فرمانداري مكه و اسامه بن زيد را به فرماندهي سپاه عازم به تبوك منصوب كرد از طرف جمعي از اصحاب و پيران خود مورد اعتراض قرار گرفت.

[3] بنا به نقل احمد بن حنبل در مسند او، پيامبر اين جمله را چهار بار تكرار كرد.

[4] اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا. سوره مائده، آيه 3.

[5]

فقال له قم يا علي فانني

رضيتك من بعدي اماما و هاديا



فمن كنت مولاه فهذا وليه

فكونوا له اتباع صدق مواليا.

[6] احتجاج طبرسي، ج 1، ص 71 - 84، چاپ نجف.